شاخص شادی : ثروت شادی آفرین
شاخص شادی(Happiness) برای اولین بار با برنامه توسعهی کشوری کوچک در شمال شرقی هند، کشور بوتان مطرح شد. پادشاه بوتان اعلام نمود میزان پیشرفت یک کشور را نمیتوان از تولید ناخالص داخلی آن(GDP) محاسبه نمود؛ بلکه خوشحالی ناخالص ملی (GNH) ملاک توسعه یک کشور است. فلسفهی توسعه بوتان با هدف افزایش میزان شاخص شادی ملی، هدفی بسیار ارزشمند و معنادار بود. با این حال بایستی به این نکته توجه شود که قرار دادن شادی ملی به عنوان یک هدف خطایی جدی خواهد بود. چراکه شادی ملی در واقع هدف غایی تمامی کشور ها با فرهنگ ها و آیین مختلف است. حتی آن حکومت هایی که در عمل موجب ایجاد رنج هایی عظیم شدند هم به دنبال شادی ملی میگشتند. در واقع، تمایل به خوشبختی و شادی در تمامی سنتهای فلسفی غربی با استثناهای اندکی وجود داشته و در تمامی دینهای بزرگ جهان نیز وعده رسیدن به سعادت و شادی داده شده است که منجر به ایجاد طیف وسیعی از باورها و رویههای معنوی شده است. بنابراین می توان گفت فلسفه توسعه بوتان نیز با آرمانهای سکولاریسم غربی، مسیحیت، اسلام، هندوئیسم و ... همخوانی دارد. پس میل به خوشحالی موضوع جدیدی نیست. نکته اینجاست که چه زیرساختها و تدابیری باید برای یک کشور اندیشیده شود تا این شاخص شادی ملی بروز نماید. اقتصاددانان نئوکلاسیک در گذشته جهت اندازهگیری رفاه فردی، ثروت و دارایی آن فرد را در نظر می گرفتند اما در قرن بیستویکم پس از ایجاد شاخص GNH توسط پادشاه بوتان، مفهومی به نام Happiness توسط سازمان ملل به وجود آمد و جایگاه مناسبی نیز در بین اقتصاددانان به عنوان شاخصی برای میزان توسعهیافتگی کشورها پیدا کرد. تحقیقات نشان میدهد که شاد بودن افراد در سطح فردی، در شاد بودن جامعه در سطح ملی نیز تاثیرگذار است. برای مثال پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از دولتهای اروپایی اقدام به برگزاری کارناوالهای شادی و موسیقی در خیابانها نمودند تا بتوانند اندکی از اندوه و ناامیدی حاکم بر مردم را کاهش دهند. به عبارتی خوشحالی و شادکامی را میتوان یکی از عوامل موثر بر توسعه کشورها دانست و به همین جهت این روزها محاسبه میزان شادکامی کشورها به پارامتری مهم در اقتصاد تبدیل شده است. و بیستم مارچ نیز روز جهانی خوشحالی نامگذاری شده است. با وجود اثبات اهمیت این موضوع در رشد و توسعهیافتگی کشورها، هنوز برخی محققان علوم رفتاری و اجتماعی معتقدند محاسبه میزان رضایت فردی در جامعه و شادی آن نیازمند تحقیقات بیشتری است و سطح واقعی رضایت و شادکانی از آمارهای کلان و سرشماریهای آماری به دست نخواهد آمد. گزارشهایی در خصوص محاسبه شاخص شادی وجود دارد و در این گزارشها عموما شاخصهای رشد اقتصادی و سطح درآمد معیار رتبهبندی کشورها است و در برخی دیگر معیارهایی از جمله هزینههای بهداشت و درمان، هزینههای آموزش و پرورش و... نیز در نظر گرفته میشوند و توسط چنین معیارهایی عموما کشورهایی با سیستمهای اجتماعی سوسیالیستی مانند دانمارک، فنلاند و سوئد جزو شادترین کشورها شناخته میشوند. نظریه های متفاوتی در حوزه شادی ارائه شده است که به مرور چند مورد از مهمترین آنها می پردازیم: Giddens مدرنیته را عاملی تاثیرگذار بر شادمانی میداند. وی اعتماد را نیز عامل اثرگذاری دانسته و معتقد است عوامل تهدیدکننده شادکامی عبارتند از: تهدیدهای خشونتآمیز ناشی از صنعتی شدن، جنگ و احساس ناامنی و اضطراب. Gropper و همکارانش اطلاعات موجود بیش از 100 کشور را بررسی کرده و نتیجه گرفتند بین شادی و آزادی اقتصادی رابطه مثبت وجود دارد و همچنین سرانه تولید ناخالص داخلی نیز اثر قوی و مستقیم روی شادی مردم دارد. Veenhoveen شادکامی را ارزیابی کلی و ذهنی فرد از زندگی میداند. وی برای شادکامی حد و اندازه قائل میشود و این اندازه تمامی جوانب زندگی را در بر میگیرد و صرفا به یک بعد خاص توجه ندارد. Veenhoveen شادکامی را به کیفیت جامعه و عواملی همچون سلامتی، عدالت و آزادی وابسته میداند. او همچنین دریافت که میزان شادی در فرد، با حس خوشبختی درونی وی رابطه مستقیم دارد. Veenhoveen بررسی دیگری نیز انجام داد و آن رابطه بین ثروت ملی و شادکامی افراد میباشد. نتایج پژوهش او نشان داد که در جوامع اروپایی بعد از جنگ به دلیل بهبود وضعیت اقتصادی، رضایت از زندگی و خوشحالی نیز در این کشورها افزایش یافته است. در واقع او وجود یک رابطه مستقیم بین خوشحالی و سطح اقتصادی را به اثبات رسانید. طبق نتایج وی در کشورهای ثروتمند مردم خوشحالتر از کشورهای فقیر میباشند. سخنان نظریهپردازان اخیر در خصوص رابطه GDP و شادی ملتها بیانگر آن است که کشوری که GDPبالاتری داشته و به عبارتی ثروتمندتر باشد، مردمان شادتری نیز خواهد داش...