شبِ پنجاه و ششم
حکایات روایت شده در این قسمت: باقیِ حکایتِ ملک نعمان و فرزندانِ او، شرکان و ضوء المکان خواسته: دارایی در روایتِ داستانِ شبِ پنجاه و ششم، عباراتِ بیع و شری و معاذ الله را به ترتیب خرید و فروش و پناه بر خدا خواندم. همچنین جملهیِ "... با او بگوید که برادرت در شهر قدس نزار و رنجور است و در نزد من بود. او را در خانهیِ خود گذاشتم که شربت و دارو بخورد." را کوتاه کرده و چنین خواندم: "... با او بگوید که برادرِ نزار و رنجورت را در شهرِ قدس به خانهیِ خود گذاشتم که شربت و دارو بخورد." --- Send in a voice message: https://anchor.fm/hezaroiekshab/message