مرد یخی (3) - سگ شکاری
روی پل فلزی که نیویورک رو به نیوجرسی وصل می کرد، باد گرمی از پنجره های لینکلن سیاه دامینیک وارد ماشین میشد. بارون داشت بند میومد و آفتاب کم جونی از لای ابرهای خاکستری می تابید. دامینیک کاری به آفتاب یا صدای تایر روی آسفالت خیس نداشت. داشت به ریچارد کوکلینسکی فکر می کرد مشاور هنری و دستیار تولید امیرحسین همت یار اگر این پادکست رو دوست دارید میتونید از اون حمایت کنید